حلیم مامان سعیده
اینم از سفر اصفهان
خدایا حالا من هیچی ،این همسفرامون چه گناهی به درگاهت کرده بودن که مجبور شدن مارو تحمل کنن،الحمدلله که تموم شد،اصن نه دلم میخواد نه حوصله شو دارم که از سفرمون تا اصفهان چیزی بنویسم همون بهتر که رسیدیم
اینم فاطمه زهرای گلم تو خونه مامان بزرگش
هرچی بود گذشت،خونه مامان سعیده خیلی خوب بود،به موقع هم برای حلیم بیست و هشت صفر رسیدیم ،ولی دیگه پشت دستمو داغ کردم با شما دوتا فسقلی جایی برم.
اینم فاطمه زهرا با پسرعمو های گلش طه و سبحان و پرهام
میدونم کلی خوش گذشت بهت مامانی،خیلی وقت بود پسر عموهاتو ندیده بودی،یه خندت می ارزید به همه خستگی راه،غصه نخور با اینکه تصمیم گرفته بودم دیگه با شما نرم سفر ولی به خاطر خنده های شیرینت بازم بیخیال!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی